زن در نهج البلاغه
الحکمه ( 124 ) و قال علیه السّلام: غَیْرَهُ اَلْمَرْاَهِ کُفْرٌ وَ غَیْرَهُ اَلرَّجُلِ إِیمَانٌ
و قال (علیه السلام)غیره المراه کفر و غیره الرّجل ایمان یعنی و گفت (علیه السلام)که غیرت و عصبیّت و حمیّت زن بر مرد کفر است زیرا که راضی نبودن او است ببودن زن دیگر در فراش شوهرش که بحکم خدا حلالست پس البتّه راضی بحکم خدا نباشد و راضی نبودن بحکم خدا کفر است و غیرت و عصبیّت مرد بر زن ایمانست زیرا که راضی نبودن او است ببودن مرد دیگر بر فراش زنش که بحکم خدا حرامست و خدا راضی نیست بان پس راضی نبودن بچیزی که خدا راضی بان نیست نیست مگر از ایمان
برای روشن شدن مفهوم حدیث ونظر حضرت علی(ع) درمورد زن به سخنانی از آن حضرت اشاره می کنیم
ای مردم ،زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند.اما نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم،ارث آنها نصف ارث مردان می باشد.پس از زنهای بد پرهیز کنیدو از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از انها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند.
خطبه 155نهج البلاغه :(این خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عایشه خوانده شده است
و اما فلا نه فادرکها رای النساء و ضغن غلافی صدرها
...اما بر فلان زن(عایشه) اندیشه زنان غلبه یافت و کینه در سینه او جوشیدن گرفت،همچون دیگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا می خواندند تا آنچه با من کرد با دیگری کند،نهی می نمود و بعد از این هم حرمت و بزرگی پیش از این برای او باقی است و حساب و بازرسی با خداوند است.
نامه 14 نهج البلاغه :
ولا تهیجوا النساء با ذی و .
و زنان را با آزار رساندن به آنها بر میانگیزید،هر چند دشنام به شرافت و بزرگواری شما داده،به سرداران و بزرگانتان نا سزا گویند،زیرا نیروها،جانها و خردهای ایشان ضعیف و سست است. حتّی در زمانی که زنان مشرک بودند ما را گفته بودند که از آنها دست باز داریم.در زمان جاهلیت اگر مردی زنی را با سنگ یا چماق میزد،بر اثر آن،او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش می نمودند.
نامه 31 نهج البلاغه وایاک و مشاوره النّساء فانّ رایهنّ الی افن و عزمهن الی و هن و
...از رای زدن بازنان بپرهیز،زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی،نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان،ماندگاریشان را افزون کند.خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری.(یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد)اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند،چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند.زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا،زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند.
حکمت 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.
حکمت 119 : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.
حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.
حکمت 227 : بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند. حکمت230:همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او . ذکر حکمتها از منبع -ترجمه نهج البلاغه فیض الاسلام- می باشد.
در تمام خطبه ها و نامه ها کلمه عام النّساء به کار برده شده و این نشان می دهد که عموم زنان مورد نظر علی ابن ابیطالب بوده اند.بنابراین این توجیه که در واقع روی صحبت با گروه خاصی از زنان بوده است،به هیچ وجه قابل قبول نیست که اگر چنین بود،علی می بایست با بکار بردن عباراتی مناسب این ابهام را از بین می برد همچنانکه آنجا که در مورد مردان صحبت می کند و از آنان گله می کند هیچگاه همه مردان را مورد خطاب قرار نداده،به عنوان نمونه علی در قسمتی از خطبه 27 چنین می گوید:ای کسانی که به مردان می مانید ولی مرد نیستید! ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین! چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمیدیدم و نمیشناختم. همان شناسایی که سر انجام مرا اینچنین ملول و ناراحت ساخت. خدا شما را بکشد که این قدر خون به دل من کردیدو سینه مرا مملو از خشم ساختیدو کاسه های غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشاندید و با سر پیچی کردن و یاری نکردن،نقشه های مرا تباه کردید این خطبه به هنگامی ایراد شد که خبر رسید سپاه معاویه بر انبار تاخته و هیچکس در مقابل قوای او پایداری نکرده است و به خوبی نشان میدهد که روی صحبت علی با تمام مردان و در همه زمانها نیست بلکه مردانی مورد خطاب واقع شده اند که در حال حاضر خون به دل او کرده اند و با نافرمانی از او نقشه ها یش را تباه ساخته اند. این تو جیه در مورد خطبه 80 نهج البلاغه بیشتر به کار می رود،چنانچه گفته می شود مقصود اصلی عایشه است که با توجه به محتوای خطبه 80 این نظر شدیدا رد میشود.همه زنان مطابق قوانین اسلامی ارثی نصف مردان دارند نه فقط عایشه،معادل بودن شهادت یک مرد با دو زن در مورد همه زنان صادق است و گذشته از این تمام زنان چه مسلمان و چه غیر مسلمان چند روزی از ماه را ع?5;دت ماهانه هستند.از طرفی علی آنجا که در مورد عایشه صحبت می کند از لفظ عام النساء استفاده نمی کند و دقیقا او را مورد خطاب قرار می دهد. خطبه 13 و 155 نهج البلاغه این امر را به خوبی نمایان می سازد.
خطبه 13: کنتم جندالمرئه و اتباع البهیمه ....... : ای مردم شما سپاه زنی و پیرو حیوان زبان بسته ای بودید به صدای شتر برانگیخته می شدید و هنگامیکه پی کرده شد همگی گریختید و ...؟
نیاز به بحث بیشتر نیست و از آنچه از علی ذکر شد بخوبی نمایان است که روی صحبت او تمام زنان بوده اند.اما یکی از نکاتی که در خطبه 80 شایان ذکر است استدلال علی درباره نقصان خرد و اندیشه زنان است.در اینجا علی معلول را جای علت می گذارد و در واقع دلیل کمی بهره زنان از عقل را در این می داند که شهادت دو تن از آنها،معادل شهادت یک مرد است.در حالیکه در واقع شرع اسلام چون زن را ضعیف و ناقص عقل تر از مردان میداند،شهادت دو تن از زنان را معادل یک مرد قرار میدهد. از سویی دیگر علی علت کمی ایمان زنان را در این میداند که آنها مدتی از ماه را نمی توانند نماز بخوانند و روزه بگیرند،یعنی تنها کمیت را عامل بالا رفتن کیفیت دانسته گویی که هر کس بیشتر نماز بخواند و ساعات بیشتری به عبادت اختصاص دهد،همین کافی ست تا ایمان او قوی و محکم گردد.هر چند که در هر صورت زنان در این باره هیچ دخالتی نداشته اند و تنها در برابر قانون طبیعت سر تعظیم فرود آوردند.
پس از زنان بد باید پرهیز کرد و از خوبان آنها بر حذر بود و حتی در معروف هم از آنها اطاعت نکرد چون آنها تمام سال را نمی توانند روزه نگاه دارند و نماز بخوانند پس ایمان آنها ناقص است.عقل آنها نیز دچار نقص است و دلیل سوم هم آن است که بهره آنان کم است چون ارثی نصف مردان دارند.در اینجا علی باز هم معلول را جای علت می گذارد چرا که شرع اسلام چون زن را در مرتبه پایین تری از مرد میداند ارث او را نصف ارث مرد قرار داده است. هر چند که به هر حال این جمله قابل هضم نیست که چون ارث زنان نصف ارث مردان است پس باید از خوبان آنها بر حذر بود و در معروف هم از آنان اطاعت نکرد. علی در خطبه 155 علت کار عایشه را غلبه یافتن اندیشه زنان بر او می داند که با توجه به متن خطبه 80 و نیز نامه 31یا 14 می توان حرف او را اینگونه تعبیر کرد که عایشه به علت غلبه یافتن اندیشه زنان بر او،اقدام به این کار کرد و از آنجا که رای و اندیشه زنان سست و ضعیف است چنین نتیجه ای حاصل شد.
امّا نامه 31علی جایگاه و سیمای زن نزد او را به خوبی نمایان می سازد.علی ضمن تکرار صحبتهای قبلی خود مبنی برناتوانی وضعف خرد زنان،این بارحکم پرده نشینی درمورد زنان را صادر مینماید.
و اکفف علیهنّ من ابصار هنّ بحجابک ایّاهنّ فانّ شدّه الحجاب التی علیهنّ و ......
....و با حجاب چشمهای آنها را از دیدار نامحرمان باز دار،زیرا سخت گرفتن حجاب برای ایشان پاینده تر است و حجاب در واقع بیشتر به معنای پرده و حایل میان دو چیز است نه پوشش.کلمه مناسب برای مفهوم پوشش در زبان عربی کلمه ستر است و بنابراین تعبیر حجاب به پوشش که امروزه به کار می رود،تعبیر درستی نیست،همچنانکه علی در دستوری که به مالک اشتر در نامه 53 نهج البلاغه می نویسد،میگوید : ...فلا تطولن احتجابک عن رعیتک . یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن،حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند و که مسلما منظور علی از بکار بردن " احتجابک " این نبوده که مالک اشتر باید روسری و یا روبنده خود را کنار بگذارد و بدون آنها در میان مردم آمد و شد کند. پس حجابی که علی در متن نامه 31 بکار برده به معنای پوشش نیست و معنای پرده نشینی را; میدهد و از دید علی این پرده نشینی برای بقای زنان بهتر است تا آنجا که حتّی اگر توانی کاری کن که جز تو را نشناسند(!؟!). همچنین از دید علی بیرون رفتن زن و آوردن شخصی غیر قابل اعتماد به خانه،هر دو به یک اندازه می تواند بد و خطرناک باشد،پس چه بهتر که آنها تا حد امکان از خانه بیرون نروند و چه خوبتر اگر شرایطی فراهم شود که زن غیر از شوهر خود را نشناسد. (؟!) حکمتهای ذکر شده به خوبی جایگاه زن نزد علی را نمایان میسازند و نیازی به شرح و توضیح بیشتر نیست.اما ذکر شماری چند از نظرات و تفسیرهای که علما و بزرگان اسلامی در رابطه با زن عنوان نموده اند خالی از لطف نیست. همه چیززن بداست وبدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست جزبودن با او
از دیدگاه ابن میثم بحرانی : مقصود از اینکه احوال زن تماما بر مرد شر است،یا از جهت نفقه ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است و یا ا زجهت لذت بردن از اوست که این خود عاملی باز دارنده از اطاعت الهی است،که مرد را از خدا دور می کند و اینکه مرد را چاره ای نیست از همراه بودن با زن ضرورت و احتیاجی است که در طبیعت وجود دینوی نسبت به او هست و به خاطر این مساله است که مرد زن را تحمّل می کند.البته وجود شر در درون زن،عقلی است که قوی تر از معلول می باشد.(شرح نهج البلاغه ابن میثم ج)
از دیدگاه علامه خوئی: مردان ناگزیر از رویارویی و بر خورد با شئون مادی و دنیوی می باشند که زندگی آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد.مانند مواجه شدن با مال،زن ،کارگران، همسایگان،نزدیکان،فرزندان و غیره که در این برخوردها آنان با سختیها و آسانیها ،خوبیها و بدیها و... روبرو می شوند که این امور،به خوبی یا بدی مرد در زندگی بر می گردد. مشکل ترین این برخوردها،برخورد با زن،در شئون مختلف زندگی اس...; و علی (ع)با سخنان خود این آگاهی را داد که این رویارویی از تمام جهات برای مرد شر است. زیرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب می کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو می کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش می باشدو اگر زن بیگانه باشد مرد را به فساد و گمراهی سوق می دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پیروز می شود.با تمام این اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهایی وی از دست زن امکان پذیر نیست. (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ،علامه خوئی،ج21) زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او ؟